مرثیهای برای یک معمار (ریچارد جی. راجرز)
شنبه ۱۸ دسامبر ۲۰۲۱ مطابق با ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ریچارد راجرز معمار مدرن و پیشرو بریتانیایی در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
به احتمال زیاد راجرز، سبکی که در شکلگیری آن نقش داشت و آثارش نظیر مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو، ساختمان لویدز و گنبد هزاره برای همه کسانی که اندک آشنایی با معماری داشته باشند، نامهایی آشنا هستند. در وب فارسی هم گرچه سایتهای بسیاری این خبر را به شیوههای مختلف (از ترجمه ماشینی گوگل تا آوردن تیتر خبر به تنهایی) کار کردهاند اما جای مطلبی با دیدگاه معمارانه و متنی درست و حسابی هنوز خالی است.
به هر حال از میان همه آن مطالب اینها به نظرم بهتر از بقیه بودند: ایزوآرک | اسکرپر | خبرگزاری میزان | هنر امروز
اما من به جای نوشتن در مورد خود راجرز و توضیح و تفصیل آثار معماریاش و تاثیرات او بر جریانهای معماری معاصر، تصمیم گرفتم، مرثیهای که دوست و همکار قدیمیاش نورمن فاستر درباره او نوشته است را اینجا ترجمه و منتشر کنم.
اصل این یادداشت را میتوانید در این آدرس بیابید.
«من عمیقا بابت از دست دادن ریچارد راجرز، قدیمیترین و صمیمیترین دوستم متاسفم. ما تقریبا حدود ۶۰ سال پیش که دانشجوی دانشگاه Yale بودیم، باهم ملاقات کردیم و از آن زمان تا کنون، ریچارد همواره همراه و دوست من بوده است.
برای اولین بار در کلاسهای کارشناسی ارشد Yale روی چند پروژه همکاری کردیم و در هر فرصتی به اطراف و اکناف ایالات متحده سفر میکردیم تا از کارهای استادان قدیمی و مدرن الهام بگیریم. توافق و همنظری ما در خصوص هر چیزی که به معماری مربوط میشد، به زبانی خصوصی برای بیان نقدها و تحسینها میان ما تبدیل شده بود.
ما پیش از آنکه در سال ۱۹۶۷ مسیر حرفهایمان را از هم جدا کنیم، در هر فرصت کوتاهی با همکاری دو خواهر معمار و در قالب گروهی به نام Team 4 ترکیب منحصربفرد دوستی و همکاریمان را ادامه میدادیم. پس از آن [جدایی] در بازگشتی کامل و در قالب دوستان خانوادگی بسیار به هم نزدیکتر شدیم. و اگر ستایش و پاسداشت درباره زندگی باشد و نه مرگ (چرا که میراث ریچارد همواره زنده خواهد بود) من چگونه باید تعریف از کار و زندگی دوست از دست رفتهام را آغاز کنم؟ از خودش شروع کنم و به معماریاش برسم یا برعکس؟ البته هر دو روش صحیح و کامل خواهد بود چرا که هر کدام از آنها نشاندهنده و مبین دیگری است.
ریچارد فردی اجتماعی، خوشبرخورد، باسخاوت بود و علاقهاش به زندگی مسری بود. ساختمانهایش آینهای اجتماعی از همین شخصیت هستند: باز، پذیرنده و درست مانند کمدهایش به شکلی زیبا و برازنده رنگی.
امضای ریچارد [نوعی] معماری است که نقش سازه در بنا را گرامی میدارد و به نمایش میگذارد. ممکن است از این تعریف من [مفهوم] تکنولوژی به ذهنتان راه پیدا کند، اما این [مهم شمردن سازه] در واقع ابزاری برای [مطرح کردن] مسایل اجتماعی است. با در نظر گرفتن توجهی که ریچارد به روح و تاثیر اجتماعی ساختمانها داشت، شاید عجیب نباشد که بشنوید او عاشق شهرها بود و در کسوت شهرسازی متعهد در جهت [بهبود و توسعه] آنها تلاش میکرد.
چه در قالب مشاور شهردار یا صاحبمنصب یا نویسندهای که در اینباره قلم میزد، او طرفدار و حامی خستگیناپذیر شهرهای جمعوجور، پایدار و مناسب پیادهها بود و مخالف سرسخت گسترش و توسعه بیفکر حاشیه شهرها. در سنین ۲۰ سالگی هم که در کنار هم بودیم، این اعتقاد در همان زبان خصوصی ما نیز نهادینه شده بود و او این آتش را در سینه داشت (اصطلاحی که خودش هم خیلی دوست داشت). و در زمینه عشق هم زندگی ریچارد به عنوان یک معمار، از زندگی خانوادهاش قابل تفکیک نبود و هر احترام و پاسداشتی که تقدیم او شود، به همسرش روتی (Ruthie) و خانواده دوستداشتنیاش هم تعلق خواهد داشت.
ریچارد راجرز معماری پیشرو در دوران مدرن و پیشکسوتی تاثیرگذار و متعهد به جامعه بود. چه میراث گرانبهایی!
من بسیار دلتنگت خواهم شد.»